سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تنهایی - عرصات

   

به نام خدا

تنهایی کجا رفتی ؟ چه بی وفایی . چه رنجی کشیدم تا تورا یافتم . عزیزترینم ، من دلم را هم نمی خواهم به غیر از تو نمی خواهم ، در دلم همه چیز هست ( کینه حسد نفاق شر شور کفر ایمان عشق نفرت غم شادی آرزو خیال حرص آز طمع رنگ ریا عجب کبر وصال فراق .......) خلاصه ابلیس .

به نام خدا

تنهایی کجا رفتی ؟ چه بی وفایی . چه رنجی کشیدم تا تورا یافتم . عزیزترینم ، من دلم را هم نمی خواهم به غیر از تو نمی خواهم ، در دلم همه چیز هست ( کینه حسد نفاق شر شور کفر ایمان عشق نفرت غم شادی آرزو خیال حرص آز طمع رنگ ریا عجب کبر وصال فراق .......) خلاصه ابلیس .

وقتی با دلم هستم انگار با همه اینهایم هر کدام سازی می زنند ، انگار با ابلیسم .

تو غیر از دلمی ، یه چیز دیگه یی ، نه منی ، نه دلمی ، تو فقط تنهاییی ، تنهایی و بس .

تورا میخوام و بس . وقتی باشی یعنی وقتی من و تو (ای تنهایی عزیزم) با هم باشیم دیگه دلم نیست که وسوسه کنه ( وسوسه های شیطانی) ، با هم شوخ و شنگیم ، تو می خونی و من تنها میشم ، من میخونم و تو تنهاتر میشی . ولی فقط تو تنهایی وبس ، من با توأم . تو چقدر تنهایی ؟ معمای عجیبیه ؟ هر چه در تو می ریزم هر چه در تو می ریزند باز هم تنهایی ، تنهاتر میشی . تنهایی چقدر خودتو دوست داری ، چقدر من تورو دوست دارم ، بیا در برم یک شب از وف تا عقل دیوانه و دل ویرانه شود ، تا دل و دین از میان برخیزد ، تا بگویند شمع میارید درین جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است ، تا من بگریم و به آواز گریه ام ، تو رقص کنان نفاب زلف درکشی و من از شوق آنچنان بگریم که غرقه در اشکم شوم ، تا با تو سیراب شوم تا نگویند ، رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس ، تا پنهان شوم و تنها و بعد ، ز مستوری توبه کنم ، تا بدانند چرا روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست . نازنینم ، به هر کمند که خواهی بگیر و بازم بند تا به کف آرم دامنت آنگاه گر بکشی زهی طرب ور بکشی زهی شرف ، تا با تو ای تنهایی بیایم به کوی یکتائی ات و تو زلف بر باد دهی تا بدهی بر بادم ، ناز بنیاد کنی تا بکنی بنیادم ، تا زلف را حلقه کنی و بکنی در بندم ، تا از جان و جهان آزاد شوم چون من از آن روز آزادم که در بند توأم . ......



نویسنده » علیرضا کفایی » ساعت 1:15 صبح روز پنج شنبه 89 شهریور 4